اکسپرسیونیسم : مکانیسم ضمیر نا خود آگاه
به عقیده من ایجاد خلل در ماهیت آدمی ،تجربه ای است که در مکتب اکسپرسیونیسم به شکل یک تم ثابت در اکثر آثار هنری این دوره وجود دارد، انسانی که توسط نیرو های نا مرئی هدایت می شود دست به اعمالی می زند که خودش برای انجام آن مسئول نمی داند، و یک تصویر از " من دیگر" خود ارئه می دهد، که در ادامه رهایی از چنگ این نیرو های ناشناخته را به همراه دارد که به شکل ضمیر نا خود آگاه ظهور می کند.
کارل مایر نویسنده وسناریو نویس : 1894-1944 :
مهمترین و مو ثر ترین شخصیت در شکل گیری سینمای اکسپر سیونیسم آلمان است،مایر سینما را به سمت اکسپر سیونیسم سوق داد
پدرش قمار باز بود و سر انجام دست به خود کشی زد، مایر مدتی به عنوان سریدار ،خواننده،و.... مشغول به کار شد.
مایر سناریو فیلم مطب دکتر کالیگاری را به رشته تحریر در آورد. او تمامی آثار شاخص خود را به تنهایی نوشت و روح تپنده اکسپرسیو نیسم آلمان را گسترش داد،آلمانی که به خاطر شکست در جنگ 1919-1924 به سخت ترین شکل ممکن متزلزل شده بود ،
او یکی غنی ترین سبک ها و سینما هنری آلمان را رقم زد.قسمت مهم کشفیات سینمای صامت آلمان در زمینه کادر های اکسپرسونیسمی و حرکت دوربین میتنی بر پیشگا می ها مایر بوده است.
در سناریومایر از انسان ها به عنوان پیکرها سخن می رود، اشکال تمثیلی نمایشگر هیجان های ضمیر ناخود آگاه هستند. در داستان های او ماهیت آدمی تا سر حد یک غریزه کاهش می یابد.
آثار شاخص کارل مایر:
مطب دکتر کالیگاری :، شب کریسمس ، خرده شیشه ها، وانیا، سرگذشت گریس هوس و .....
آخرین مرد و طلوع ساخته مورناو نیز از نوشته های مایر است
در ادامه درباره آثار دو شخصیت مهم در سینمای اکسپرسیونیسم آلمان فردریش مو رناو و فریتس لانگ خواهم گفت.
اکسپرسیونیسم : مکانیسم ضمیر نا خود آگاه 2
اکسپرسیونیسم 1
اکسپرسیونیسم : هیجاننمایی 1
کلمۀ اکسپرسیون از دو قسمت ex که پیشوند و به معنای خارج است و pression به معنای فشار و فشردگی تشکیل شده است.
این کلمه در زبان های اروپایی معانی متعدد دارد: بیان، عبارت، حالت قیافه؛ و نیز به معنای ابراز حالات درون و بالاخره به معنا ی فشردن می باشد، از آن جهت که میوه ای را بفشارند تا آبش دربیاید.
اصطلاح اکسپرسیونیسم در واقع ناظر به دو معنای اخیر است. در ادبیات، اکسپرسیونیسم روشی است که جهان را بیش تر از طریق عواطف و احساسات می نگرد، به عبارت دیگر کوشش هنرمند مصروف نمایش دادن و بیان حقایقی است که بر حسب احساسات و تأثیرات شخصی خود درک کرده است
اکسپرسیونیسم را می توان عکس العمل و نشانۀ تمایلات رمانتیک هنرمندانی دانست که در جامعه صنعتی رو به رشد اوایل قرن بیستم می زیستند و بی اعتنایی آن جامعه نسبت به ارزش های هنری آنان را به یافتن شیوه های جدید و به کار گیری شکل های متفاوت بیان هنری بر می انگیخت، به که خصوص که در آن سال ها عقاید فروید - روانشناس اتریشی - که اعماق ذهن بشر را می کاوید، هنرمندان را به گزارش دقیق زوایای درون انسان وامی داشت.
(Expressionism). اکسپرسیونیسم شیوهای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگهای تند و اشکال کَجوَش (معوج) و خطوط زمخت بهره میگیرد.
اکسپرسیونیسم یا تعبیر گرایی مکتبی است در ادبیات، نقاشی، پیکر تراشی و سینما. این مکتب در سال 1905 در نقاشی آلمان به وجود آمد و در طول دهه بعد از جنگ جهانی اول (1918-1941) ادامه یافت. این نظریه تأثیر قابل توجهی در آلمان و کشورهای اسکاندیناوی داشته است.
اکسپرسیونیسم مکتبی است شدیداً ضد واقع گرایی؛ و مکتب ناتورالیسم که تقلید و تکرار و دوباره سازی واقعیت و طبیعت است و نیز اصل حقیقت مانندی کلاسیسم را رد می کند و هدف آن القای تأثر ها و حالت های هنرمند یا شخصیت های ساخته ذهن او از طریق تعبیری است که هنرمند از آن ها می کند، هنرمند این مکتب به حد افراطی ذهن گراست.
هنرمندان اکسپرسیونیست سعی دارند درون اشیاء را نشان دهند بی آنکه به نشان دادن بیرون آن بپردازند.
اکسپرسیونیسم در شعر به صورت توجّه به اصوات و رنگ، و کوشش هایی برای حس آمیزی که گاه به خاطر آنها مفهوم فدا می شود، ظهور می کند. تحریف موضوع های جهان خارج و جا به جا کردن توالی زمان و به کار گیری کوشش دقیق برای نشان دادن دنیا آنگونه که در ذهن نا آرام مشوش می تواند آشکار شود از خصایص شعر اکسپرسیونیستی محسوب می شوند دوران نهضت ادبی اکسپرسیونیسم بسیار کوتاه بود و در فاصلۀ بین 1925-1915 را در بر می گرفت.
در آلمان شعر اکسپرسیونیستی از 1910 تا اواسط 1920 که سوررئالیسم جایگزین آن شده، ادامه یافت و در مقوله های ادبی بیشترین تأثیر را در نمایش به جا گذاشته است.
. از آنجا که اغلب تأثیرات اولیه از هنرهای تجسمی مایه می گیرد، مثلاً وان گوگ، مونش ورودن و سپس پیکاسو؛ نقاشی در درجۀ اول قرار دارد و پس از آن نوبت شعر می رسد.
در جایگاه سوم تئاتر قرار دارد و به دنبال آن است که مسأله صحنه سازی و کورئو گرافی مطرح می شود.
پس از اینها رمان، موسیقی و سینما وارد عمل می شود و انتهای صف، معماری و هنر تزئینی قرار می گیرند.
اکسپرسیونیسم قالب های سنتی را نفی می کند و از ادبیاتی دفاع می کند که تنها ادبیات باقی نمی ماند.
اعتراض بر ضد قرار دادهای موجود قالب هنری، در عین حال انکار چهرۀ جامعه بوژوائی است و قیامی بر ضد نظم موجود. مکتب اکسپرسیونیسم در سال 1921 از میان رفت؛ اما تأثیر این انقلاب ادبی که هنرمندان آن تنها در یک نسل ظهور کرد، و بیش از 10 سال دوام نیافت، هم در آلمان وهم به طور کلی در ادبیات هنر جهان باقی خواهد ماند و امروزه اکسپرسیونیسم بیش تر مجموعه ای از تکنیک ها و گرایش هاست تا نهضتی منسجم و سازمان یافته.(
منابع :
1- سید حسینی، رضا؛ مکتب های ادبی،
2- داد، سیما؛ فرهنگ اصطلاحات ادبی،
3- میر صادقی(ذوالقدر)، میمنت؛
summoning
Silenius خواننده گروه سامونینگ :
"مردمی که موسیقی یکنواخت دوست دارند مردمی یکسان با طرز تفکر یکنواخت هستند"
سامونینگ همواره از گرو ه ها ی مورد علاقه ی من بوده است.
یک گروه اتریشی که کار خود را از دهه نود شروع کرده است
فضای موسیقی سامونینگ از اسطوره ها و سرزمین تاریک اسکاندیناوی نشات می گیرد و بسیار کهن می باشد، استفاده از فلوت و گره کر در موسیقی آنها جایگاه ویژه ای دارد
سبک سامونینگ گوتیک ،بلک متال می باشد.
بخشی از اشعار سامونینگ از اشعر جان رونالد روئل تالکین استفاده شده
جان رونالد روئل تالکین نویسنده و زبانشناس بریتانیایی است که کتاب ارباب حلقهها از آثار اوست.
جان رونالد روئل تالکین او از سال ۱۹۲۵ تا ۱۹۵۹، استاد زبانشناسی تاریخی در دانشگاه آکسفورد بود است.
تالکین در جایی گفتهاست که انگیزه او از نگارش کتابهای تخیلیاش (مانند ارباب حلقهها) و به وجود آوردن میان زمین (Middle earth) این بودهاست که زبانهای فراساختهٔ او در آن صحبت شود.
سامونینگ را در بین طرفداران خودتان ، در کشور خود و دیگر کشورها چگونه ارزیابی میکنید ؟ نظرتون راجع به صحنه ی بلک متال امروزی چیست ؟
Silenius :
برای من هرگز فرقی میان طرفداران اتریشی سامونینگ یا طرفداران از دیگر کشورها نیست ،
مردمی که موسیقی یکنواخت دوست دارند مردمی یکسان با طرز تفکر یکنواخت هستند، اهمیتی ندارد از کدام کشور ها باشند....
در حقیقت ، طرفداران از اتریش در یک اقلیت بزرگ از برخی دلایل عجیب هستند . ما ای-میل های بسیاری از مردمان آلمان یا روسیه دریافت کرده ایم تا اتریش ، و حتی از کشور های عادی ای که ارتباط درستی با موسیقی متال ندارند ( برای مثال ترکیه ) .
من همچنین پیش از این چندین واکنش از طرفداران ایرانی دریافت کرده بودم
نظر شما راجع به صحنه ی گوتیک بلک متال در آسیا و به خصوص ، ایران ، چیست ؟
Silenius :
متاسفم ، من چیزی درباره ی گروه های متال ایرانی نمی دانم .
اما من حقیقتا علاقه مند به موسیقی سنتی ایرانی هستم و من آلاتی مانند تنبک و قابلیت دهل عاشقانه ی آنها و تفکر کردن که آهنگ ها کاملا صوفیانه است را ، دوست دارم .
اما دربار ه ی موزیکی دیگر من چیزی درباره ی ایران نمیدانم
لزبوس
علاقه ی امروز زنان همجنسگرا به اشعار سافو، در آميختگی با اين فضای زنانه ،به طور واضح این بيان برهنه و احساس شگفت انگيز شان را تما ما از سافو به ارث برده اند.
سر دمداران و مدعیان جنبش فمنیست فعلی، موجودیت خود را مدویون سافو ی سده هفتم پیش از میلاد هستند. خواه یا نا خواه سافو موجی تاثیر گذار را تا به امروز هدایت کرده است.
سافو -از شاعران یونانی سده هفتم پیش از میلاد بود.
سافو از زمان باستان به عنوان بزرگترین شاعر ِ غنایی شناخته شدهاست. او نخستین زنی بود که کنار احساسات فردی، حتی خصوصیترین احساسات را در شعر بیان کرد.
افلاطون او را ایزدبانوی دهم هنر نامیدهاست
بیشترین جنجال پیرامون او نیز به دلیل ِ گرایش ِ همجنسگرایانهش بودهاست. و موجب شده که سافو را به همجنس گرايی نسبت دهند و از اين رو شعرهای او در معرض اتهام و نابودی قرار گرفت و توده ای از آثار وی قربانی سليقه ی معلمان و ناسخان بعد از او شد و به عمد نابود گرديد
سافو در سرودههایش عشق بین زنان را ستایش کرده است او از جزیرهٔ لزبوس است و برای همین، لغب ل - ز - ب -ی - ن از این جزیره گرفته شده.
کمدی نویسان سدهچهارم پیش از میلاد سافو و شعرش را به سخره گرفتند،این که زنی بتواند احساست فردیش را عیان بیان کند، برای آتنیها مایهٔ خنده بود،
این نکته ما را به شکل جامعهٔ مردانهٔ آتن و مسخرهکنندگان سافو آشنا میکند. نظر اینان دربارهٔ سافو به تمامی از این انگاره میآمد که زن را باید از زندگی اجتماعی دور نگه داشت. شهرت و احترام سافو تهدیدی برای شخصیت قدرتمند ِ مرد بود. نتیجهگیری و پند کمدیها این بود که از جامعهای که به زن اجازهٔ بیان ِ احساسات میدهد، انتظار زیادی نمیتوان داشت.
محکومیت صریح و مستقیم ِ سافو در جهان مسیحیت پیش آمد. با این همه سدههای میانی و دوران ویکتوریا را از سرگذراند و اکنون پارهای از کارهاش در اختیارمان است. مسیحیت نخستین از همان آغاز کارهای سافو را رد کرد. در سال ۳۸ پس از میلاد، اسقف ِِ کنستانتینوپلقسطنطنیه)- دستور داد تا همهٔ نسخه شعرهای سافو را بسوزانند که این کار انجام شد.
به سال ۳۹۱میلادی، مسیحیان همهٔ کتابخانهٔ آثار کلاسیک پتولهمائوس در اسکندریه را سوزاندند و این که در سال۷۳۰۱ بار دیگر بازماندهٔ نسخههای سافو به دستور پاپ گرهگوریوس هفتم در رم و قسطنطنیه به آتش کشیده شد،
سافو و نوشتههاش جز قربانی سقوط ِ دانش در سدههای میانی و گذشت زمان نیز شدهاند. تا آنجا که میدانیم هیچ نسخهٔ کاملی از نوشتهها سالم نماندهاست هیچ نسخهٔ کاملی از نوشتهها سالم نماندهاست
به هر حال نمیتوان سدهای را با سدهٔ دیگر مقایسه کرد. سافو متعلق به همهٔ زمان هاست. او در زمان زندگیش مورد احترام بسیاری بودهاست و چنان که خود در شعرش گفتهاست پس از مرگ نیز فراموش نخواهد شد. نویسندگان و شاعران بسیاری این ادعا را کردهاند، اما سافو این را اثبات کردهاست. او امروز نیز به اندازهٔ دوهزار و پانصد سال پیش مدرن است. همجنسگرا یا نه، کار اوست که اهمیت دارد.