بلاگ استاد و دوست عزیرم "مهدی صداقت پیام " از ولینگتون در نیوزلند آغاز به کار کرد....باشد که از مطا لب ایشان بهره بریم.
"زمان لرزه" عنوان رمانی از كورت ونه گات نویسنده آمریكایی و خالق «سلاخ خانه شماره پنج» است كه با ترجمه مهدی صداقت پیام از سوی انتشارات مروارید چاپ و منتشر شده است.
"هملت به روایت خواهر شکسپیر" نخستین رمان ایشان است. وی در حال حاضر در دوره ی" دکترای ادبیات انگیلیسی" در نیوزلند " به سر می برند.
ماجرا با مراسم نامزدی جوانی آغاز میشود که در معادن فالون کار میکند. داماد در شبِ عروسی خود در اعماق یک تونل به مرگی شایسته یک معدنچی میمیرد، امّا عروس پس از مرگ او هم بدو وفادار میماند و چندان زنده میماند تا عاقبت به زنی پیر و فرتوت بدل شود، روزی از تونلی متروک جسدی بیرون کشیده میشود که سراپا به سولفات آهن آغشته و به همین سبب از فساد در امان مانده است. و پیرزن نامزد جوان خویش را بازمیشناسد. پس از این وصلت مجدد و در معدن درآغوش داماد جوان مرگ او را نیز فرامیخواند ....
هنگامی که نویسنده در قصهاش با ضرورتِ تجسم این دوران طولانی روبه رو شد، این کار را بهیاری این جملات انجام داد:
«در همین حین شهر لیسبون با زلزلهای ویران شد، جنگهای هفتساله شروع و تمام شد، امپراتور فرانسیس اول درگذشت، فرقه ژزوئیت منحل شد، لهستان تقسیم شد، امپراتریس ماریاترزا درگذشت، استرونسی اعدام شد، امریکا استقلال یافت، قوای متحد فرانسه و اسپانیا در تسخیر جبلالطارق ناکام ماندند، ، امپراطور ژوزف نیز درگذشت، گوستاو شاه سوئد ناحیه فنلاندِ روسیه را تسخیر کرد، انقلاب فرانسه و جنگ بزرگ آغاز شد، ، ناپلئون پروس را فتح کرد، انگلیسیها کُپنهاک را بهتوپ بستند، روستاییان بذرافشاندند و درو کردند، آسیابانان گندم را آرد کردند، آهنگران با پتک کوفتند... اما وقتی که در سال 1809 معدنچیان فالون، در جستجـوی رگـههای سنگهای معدنـی زمیـن را کندند با جسد آغشته به سولفات آهن ....."""
مرگ مجوز همه چیزهایی است که قصهگو میتواند روایت کند، تا به امروز، هیچ قصهگویی نتوانسته است روایت خویش را چنین ژرف در دل تاریخ طبیعی جای دهد. مرگ در آن با همان نظمی ظاهر میشود د که تندیس دروگر در صف مجسمههای برج ساعت کلیسای بههنگام ظهر
متن فوق نوشته والتر بنیامین بر داستان "وصلت مجدد غیرمنتظر" از اثر "یوهان پیتر هبل" برگردان "مراد فرهاد پور" استکه در این مقاله بنیامین به اهمیت ادبیات روس و آثار لسکوف می پردازد.
در آثار شاخصی که تا به امروز خوانده ام که به نوعی با روایت سرو کاری داشته اند نا توان از توصیف حسی بوده ام که مرا آزار می داد... بعد از سالها در این مقاله از والتر بنامین که به زعم ترجمه ارزشمند استاد فرهادپور بود ،پیدا کرده ام: ضرورتِ تجسم دوران طولانی
"ضرورتِ تجسم دوران طولانی " یک تم غالب بر زمان و در گیر با روایت است،
برای چندمین بار به تماشای انیمیشنپدر و دختر ساخته دودک ) برنده اسکارو 21 جایزه در جشنواره های مختلف) نشستم .
داستان دختری که پدرش در کودکی از او در کنار ساحل خداحافظی می کند، به دریا می رود و هرگز باز نمی گردد، دختر تا آخرین لحظه های زندگی خود به امید بازگشت پدر هر روز به کنار ساحل می رود،سال ها می گذرد... اکنون پیرزن است در آخرین تصمیم به دریا که خشکی بیش نیست، گام می نهد و قایق پدر را می جوید در آن بخواب فرو می رود.. و در پایان بر میخیزد ،به راه خود ادامه می دهد،در همین لحظه که به سن کودکی و زمان جدایی از پدر رسیده به آغوش پدر که کمی جلو تر از قایق ایستاده است پناه می برد...
بنا به نقد کلیشه ی منتقدین و داوران جشنواره ها دودوک خالق اثر با روبه رو کردن ما با یک پایان غیر منتظر ه ، حضور پدر، بازگشت به دوران کودکی .. پیوستن به ابدیت و جاودانگی رابه تصویر کشیده است.
ولی به اعتقاد من تم انتظار در سراسر این اثر جاودان موج می زند، دختر با آگاهی کامل از بازگشت ناپذیزی پدر هر روز را در رویای بازگشت به سر می برد و یاد آور همان نامزد معدنچی است که در انتظار بازگشت همسر است،و این احساس هر دوی آنها را تا لحظه مرگ در قایق و معدن همراهی می کند ...
در این پایان غریب روایت پدر و دختر وجه مشترکی بین روایت معدنچی و نامزدش وجود دارد ،اسم داستان معدنچی "وصلت مجدد غیرمنتظر" است !
پیوند هم زمان مرگ و تولد و باز آفرینی عشقدر پس انتظار نشانه ها ی مشترک در این دو اثر است و
ضرورتِ رسیدن به تجسم دوران طولانیدر این دو اثر تلاشی برای بیان کردن گذر زمان و مقابله با پوچی آن است ، که دودوک و یوهان پیتر هبلبه این امر به خوبی دست یافته اند.