L'innocente

و باز هم ادبیات تنها قدرت حکم فرمای هستی !

تولیو یک والاتبار ایتالیایی است که همسر زیبایش را رها کرده تا با کنتس ترزا اغوا گر و زیبا خوش باشد.

تولیو بزودی در می‌یابد که بازیچه ایست در دست کنتس و میکوشد تا از بند او رها شده و بسوی همسر خود باز گردد. اما همسر او اینک با فلیپو نویسندهٔ جوان روی هم ریخته و از او آبستن است.

تولیو اینک دوباره دلباختهٔ همسرش است اما این دلباختگی برایش هوا و مفهومی تازه دارد. او میکوشد تا جیولیانا را وادار کند تا آبستنی خود را با انداختن بچه به پایان برساند. ولی با آنکه فیلیپو (نویسنده جوان) مرده‌است جیولیانا از این که قوانین کلیسا را زیر پا بگذارد سر باز می‌زند.برای تولیو که خود را بی خدا میخواند ، می‌گوید:

«زمین تنها کشور من است. هنگامیکه من مردم همه چیز به انجام رسیده. من اینک زنده‌ام»

به گفته بگفتهٔ وینسنت کانبی:

در آفتابی ترین، پر فرهنگ ترین، به سامان ترین و درست رفتار ترین ازجهان‌ها..، زیاده روی تولیو و جیوانا زندگی شان را در هم شکست . به همان مرگ آسایی که گویی در کشتی زیبا در میانهٔ دریایی به ژرفای آب فرو می‌روند.

فیلم بی گناه L'innocente آخرین ساخته لوچینو ویسکونتی بر پایهٔ داستانی از Gabriele D’Annunzio نوشته شده است

با تشکر از مهران عزیز که اشاره ای به فیلم بیگانه نوشته کامو و ساخته ویسکونتی داشت

لوچینو ویسکونتی

کارنامه و زندگی- تلخیص شده از ویکیپدیا

لوچینو ویسکونتی در دوم نوامبر ۱۹۰۶ در شهر میلان در خانواده ثروتمند زاده شد.. لوچینو کودکیی بی آرام و نوجوانی ای سخت و ستیزگرداشت. چه بسا بارها که از خانه و دبیرستان گریخت وبا این همه در این چرخه از زندگیش شیفتهٔ آهنگ بود .

در جوانی در جرگهٔ دوستانی فرهیخته همچون پوچینی آهنگساز نامی اپرا, توسکانینی رهبر آهنگ نوازان و گابریل د آنونزیو داستان نویس در آمد.

در ۱۹۳۶ هنگامی که نازی‌ها، در پادش با پیمان ورسای، راین لند را دگر باره در آوند گرفتند ویسکونتی به پاریس رهسپار شد و با کوکو شانل نگاره وای جامه آشنا شد. شانل ویسکونتی سی ساله را به فیلم ساز نامی فرانسه ژان رنوار ,Jean Renoir شناساند.

رنوار که در ساختن فیلم «پارتی ییلاق که بر پایهٔ داستانی از گی دو موپاسان بود ویسکونتی را به دستیاری کارگردان برگزید و او جامه‌های این فیلم را نگاره وایی نمود. در این گاهان بود که او که تا کنون دلبسته به فاشیسم بود از آن روی گردان شد و به کمونیسم روی آورد.

در ۱۹۴۳ ویسکونتی و یارانش در فیلمنامهٔ آزش«Ossessione، بر پایهٔ برگردان آزاد داستانی از جیمز کین بنام « پستچی همیشه دو بار زنگ می‌زند،» را نوشت. نسخهٔ برگردان فرانسوی این داستان را رنوار به ویسکونتی داده بود. اگرچه گفته شده‌است که ویتوریو موسولینی پس از دیدن پیش نمایش فیلم از تالار نمایش برون شده و با خشم گفته‌است «این ایتالیا نیست» و پس از آن از پخش فیلم جلوگیری شد تا آنکه پس از جنگ در شمار فیلم‌های نو شدایی neorealist دگر بار به نمایش آمد.

در چرخه‌سالهای‌های جنگ ویسکونتی به پایداران کمونیست پروا داد تا که از کاخش به آوند پناهگاهی پنهانی برای پایداری سودگیرند و او خود در نبرد افزارانه با چیره گران آلمانی درگیرودار شد. وچنین بود که گشتاپو برای چندگاهی او را ۱۹۴۴ زندانی نمود.

اگرچه اندکی درنگذشت که ویسکونتی توانست در ۱۹۴۵ به کین وری از تیر باران سرزندانبان خود فیلم گواهاک روزهای شکوه» Days of Glory را بسازد

او سپس «شبهای سفید» Le Notti bianche را بر پایهٔ داستانی از فیودور داستایوسکی در ۱۹۵۷ کارگردانی نمود در این فیلم با بکارگیری ارته‌های تئاتری او بار دیگر اندیشار «هنر والا» را برای سینما آزمون می‌کند

در ۱۹۶۰ ویسکونتی یکی از ارزنده ترین کارهای خود «روکو و برادرانش» Rocco e i suoi fratelli را به پرده می‌آورد. این فیلم آغاز چرخهٔ کارهای خودوای او را نشان می‌کند.

ویسکونتی نخستین فیلم سازیست که تنشهای جامعهٔ صنعتی را از دیدی مارکسیستی می‌نمایاند. روکو (با بازی آلن دولون) می‌کوشد که خانواده را با هم نگاه دارد واین در کشاکش زندگی کارخانه‌ای ناشدا می‌نمایاند. برادران که نمی‌توانند کار بیابند بناچار به مشت زنی برای بردن پاداش روی می‌آورند که این بگمان ویسکونتی خود نشانی از بهره گیری سرمایه داریست.

آمدن نادیا یک زن روسپی داستان را پیچیده تر می‌سازد و بر نا هماهنگی میان برادران می‌افزاید و به انجام سیمون یکی از برادران نادیا را می‌کشد. روکو میکوشد تا سیمون را رهایی دهد ولی سیرو برادر کوچکتر که اینک در کارخانه‌ای کار گرفته و به یگانگی کارگری پیوسته‌است او را لو می‌دهد.

در دههٔ ۷۰ فیلمهای ویسکونتی درون گرایانه و سرشار از نمادهای مرگ و سرنگونی و آشفتگی سامان تاریخی بود که با هرزه-برهنگی و پتیارگی درهم آمیخته بود.

اگرچه باید گفت که اندیشارهای این فیلم‌های چرخهٔ فرجام ژرف تر وپیچیده تر از آنند که بسادگی باز گشوده و چاره شوند. ویژگی هماهنگ کارهای فرجامین ویسکونتی در اینست که گویی او هراز گاهی از تاریخ را برمی گزیند که درآن بسامانی جامعه رو به واژگونی است.

و اگرچه چنین می‌نماید که برداشت و تا ثیر پذیری ویسکونتی از بینش آثار نویسندگان و. رمان نویس هایی چون «توماس مان و بینش «مارسل پروست در داستان «به جستجوی زمان از دست رقته است

اما می‌بایست بیاد داشت که ویسکونتی هرگز به این باوربه مانند «مان» و «پروست» که مرگ دنبالهٔ زیست شناسانهٔ نمو و پژمردگی است ... حتی نزدیک هم نمی‌شود تا چه رسد که آنرا بپذیرد.

در ۱۹۷۱ ویسکونتی «مرگ در ونیز» Morte a Venezia نخستین فیلم از ین چرخه را ساخت. این فیلم یکی از کارهای کمتر فهمیده شدهٔ اوست ،ه «مرگ در ونیز» از رمان «توماس مان ساخته شده است.

فیلم بیگانه با بازی هنرپیشه تمام عیار سینما مارچلو ماستریانی فیلم بعدی اوست.

ویسکونتی در روزگار زندگی ۷۰ ساله خود ۱۴ فیلم بلند داستانی و چندین بخش از فیلم‌های گروهی را ساخت، به افزایه او بیش از ۲۰ اپرا و ۴۰ نمایشنامه را به پرده آورد. و از این روی شاید بتوان گفت که او در ترازش با بسی دیگر از کارگردانان سینما دریافتی ژرفتر از هنر داشت.

او همچنین در ساختن فیلمهای خود دریافتی اندیشارا داشت که از برداشت خود او از خواندن نویسندگانی مارکسیست چون لوکاچس Lukacs و گرامسچی Gramsci هنایش گرفته بود.

ویسکونتی در سه فیلم تاریخی «نود»، «ببر» و «سرنگونی خدایان» به ریشه یابی ای مارکسیستی برای دریافت «میهن گرایی» دست می‌یازد. فیلمها ی «نود» و «ببر» به میهن گرایی گاریبالدی که در سدهٔ نوزدهم پیشرو به دیده می‌آمد می‌پردازند.

ویسکونتی بر این پا فشاری می‌کند که هنگامی که بررسی رده‌ای از جامعه نهاد یک فیلم می‌ شود، می‌بایست که صحنه پردازی فیلم نشان دهندهٔ بی کم و کاست ویژگی‌های آن رده باشد

. و با همهٔ خرده گیری چپی‌ها ازین باور، به فرجام همین باور بود که مایهٔ پذیرش فیلمسازانی چون برتولوچی، Bertollucci کاوانی Cavani. و ورتمولر Wertmuller گردید

برای ویسکونتی فرمانروایی نازی‌ها در آلمان پست ترین نشیب این میهن پرستی پسگرا بودو این بررسی مارکسیستی او از فرهنگ و تاریخ آلمان در سه فیلم «سرنگونی خدایان»، «مرگ در ونیز» و «لودویک» که «سه گانهٔ آلمانی» ‘The German Trilogy’ خوانده می‌شوند، پدیدار می‌آید.

به داوری فرجامین می‌بایست گفت که برازایی و ارجمندی فیلم‌های ویسکونتی با گذشت روزگار و تجربه مشابه فضا های بسته در جوامع مختلف پدیدار تر شده و می‌شود !




1 نظرات:

mehran گفت...

حسین جان از بابت فیلم بیگانه خیلی ممنون. بخش‌هایی از آن را دیدم و همانطور که گفتی به نظر چشمگیر می‌آید. امیدوارم در اولین فرصت آن را ببینم، هر چند تجربه‌های قبلی من درباره کارهای ویسکونتی برایم جالب نبوده.

 

Simpodia Design by: H.Ghorbani